نقش جادویی کارکنان مخابرات در پیروزی انقلاب
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۶۹۳۱۵
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، ابراهیم یزدی در توصیف سفر همراهی خود با امام خمینی(ره) به پاریس و نوفل لوشاتو از تهدیدهای جانی تلفنی میگوید که علیه امام انجام شد.
با نصب تلفن امکان ارتباط با ایران فراهم شد. در ایران کارمندان دولت از جمله مخابرات، اعتصاب کرده بودند. اما چند روز بعد از نصب تلفن ها، برادرزاده ام مهندس حمید یزدی، از مدیران مخابرات با من تماس گرفت و اطلاع داد که نماینده کارمندان اعتصابی مخابرات میخواهد درباره برقراری ارتباط پاریس با تهران با من صحبت کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آقای مهندس عبدالصالح کهزادی کارشناس مرکز سوئیچ بین المللی تماس گرفت و اظهار داشت که کارمندان واحد مکالمات بین المللی اداره مخابرات، با مرکز سوئیچ بین المللی میخواهند با اجازه و اطلاع شما، فقط برای حفظ ارتباط پاریس با ایران، سر کار حاضر شوند.
با نظر و پیشنهاد این کارمندان موافقت شد. از آن پس ما میتوانستیم با هر نقطه در ایران و در هر ساعتی از شبانه روز تماس تلفنی برقرار کنیم. اعضای دفتر از پاریس به منازل یا دفاتر افرادی در شهرهای مرکزی ایران، به عنوان مثال دفتر آیتالله طاهری در اصفهان یا آیتالله مدنی در تبریز، آیتالله صدوقی در یزد و آیتالله دستغیب در شیراز تلفن میزدند و بیانیهها را میخواندند. دریافت کنندگان بیانیه را ضبط و بلافاصله از نوار پیاده و تکثیر و توزیع میکردند.
این یکی از خدمات بسیار پرارزش کارمندان مخابرات به انقلاب ایران بود. این خدمت با ارزش موجب شده بود که بیانیههای آیتالله خمینی در کوتاهترین مدت در سرتاسر ایران منتشر شود.
در اهمیت این خدمت همین بس که خبرنگار رویترز میخواست بداند این بیانیهها با چه سرعتی در ایران منتشر میشوند. او زمان انتشار بیانیهها را در پاریس با زمان انتشار آن در ایران بررسی کرد و دریافت که بیانیهها ۵ ساعت پس از صدور در پاریس به شهرهایی چون کرمان، تبریز، شیراز، اصفهان،مشهد و ... میرسد و توزیع میشود.
با برقراری ارتباط تلفنی شبانه روزی با تهران و سایر شهرهای ایران، علاوه بر امکان فرستادن سریع و آزاد پیامها و بیانیهها از پاریس به ایران، امکان دریافت اخبار ایران نیز فراهم شده بود. از تمام شهرها به دفتر ستاد زنگ میزدند و اخبار را میگفتند. این اخبار یا در نوار کاست ضبط یا نوشته میشد.
رفتار محترمانه مسیو فرناند
یکی از اولین مسائلی که در ستاد نوفل لوشاتو با آن روبرو شدیم امنیت افراد و محل بود. با توجه به اوضاع به هم ریخته ایران همه ما نسبت به امنیت ستاد احساس نگرانی میکردیم. دولت فرانسه هم نسبت به حفظ جان آقا احساس مسوولیت کرده بود. مسلما هر گونه سوقصدی به جان آیتالله خمینی برای دولت فرانسه گران تمام میشد.
در منزل قبلی یعنی آپارتمان دکتر غضنفرپور هم که بودیم ماموران امنیتی دولت فرانسه محل را تحت نظر گرفته بودند. در نوفل لوشاتو مسائل امنیتی با شدت بیشتری مطرح شد. دولت فرانسه برای حفظ امنیت آیتالله خمینی رییس امنیت منطقه به نام مسیو فرناند را مامور این کار کرده بود. رفتار او خیلی محترمانه و دوستانه بود. او حتی تلفنهای مستقیم محل کار و منزل خود را داده بود تا هر موقع کاری داشتیم فوری به او خبر دهیم.
توطئه قتل رهبر انقلاب
۲۲ دی ماه ۵۷ مسئول فرانسوی امنیت مستقر در نوفل لوشاتو به ما اطلاع داد که شخص ناشناسی تلفنی به پلیس خبر داده است که توطئه ای برای قتل آیتالله خمینی در جریان است و گفته است که شرح این توطئه در نامه ای نوشته و در رستورانی که آدرس آن را میدهد گذاشته شده است، بروند و نامه را دریافت کنند.
اصل نامه به عربی نوشته شده بود. نویسنده خود را از کارکنان دولت عراق معرفی کرده و گفته بود که دولت عراق میخواهد قبل از سفر آقا به ایران یا هنگام ورود، ایشان را به قتل برساند. اگر چه این مساله کمی بعید به نظر میرسید، اما برآورد مقامات پلیس فرانسه این بود که نحوه پیغام دادن حاکی از این است که نویسنده آدم واردی است.
علاوه بر این نامههای تهدیدآمیز دیگری هم میرسید که همه برای پیگیری به مسئول امنیت و پلیس فرانسه تحویل داده میشد.
رفتار محترمانه ماموران
بر این اساس مسئولین امنیتی بر مراقبت ها افزودند. از همه خواسته شد که بسته یا هر چیز غیرعادی را بدون دست زدن به نماینده پلیس اطلاع دهند. بر تعداد نیروهای حفاظتی در جلو و پشت منزل افزوده شد.
سرهنگی که فرمانده ژاندارمری منطقه بود آمد و اطلاع داد که دستور دارند اقدامات امنیتی بیشتری را انجام دهند. آقا با چنین تدارکاتی موافق نبودند و آن را لازم نمیدانستند. اما ماموران فرانسوی اصرار داشتند و بالاخره با توافق شروع به کار کردند.
ماموران رسمی و غیر رسمی تمام منطقه را زیر نظر گرفتند. در خیابان اصلی محل اقامت آیت الله ژاندارمها مستقر شدند و عبور و مرور وسایل نقلیه و غیر از آن را زیر نظر و کنترل خود گرفتند.
علاوه بر ژاندارمها، دو نفر پلیس مخفی مرد و یک پلیس مخفی زن، به طور دائم در برابر منزل مستقر شدند. برخورد آنها فوق العاده مودبانه و محترمانه بود و سیاست دولتشان را نشان میداد و حاکی از آن بود که آیت الله خمینی به عنوان رییس یک ملت که مهمان دولت فرانسه است را حفاظت میکنند.
افزایش تهدیدهای جانی
بعد از شروع مصاحبههای مطبوعاتی و انتشار گسترده اخبار ایران و انعکاس بیانات آیتالله خمینی در نشریات روزانه جهانی، توطئه علیه جان ایشان به طور جدیتری مطرح شد و چندین بار از طرف مقامات فرانسوی به طور رسمی آن را به ما گوشزد کردند.
در ۴ دی ماه ۵۷ جوانی حدود ۲۵ ساله مراجعه کرد و اصرار داشت که همان شب و همان ساعت باید آیتالله خمینی را ببیند. طبیعی بود که چنین امکانی وجود نداشت. او آن چنان پرخاشگری کرد که کار به درگیری فیزیکی با افراد محافظ خانه کشید. به ناچار پلیس دخالت کرد و او را از محوطه دور کرد همین باعث تشدید مراقبت ها شد. طوری که باید تمامی واردین به ساختمان شماره یک بازرسی بدنی شوند و هنگامی که آیتالله خمینی برای نماز یا سخنرانی عمومی میروند اجازه داده نشود که واردین کیف دستیشان را همراه خود ببرند.
با خروج شاه از ایران و اعلام آمادگی آیتالله خمینی برای بازگشت به ایران، بر دامنه تهدیدات افزوده شد. یکم بهمن ماه ۵۷ خبرگزاری فرانسه خبر داد: در پی تهدیدهای تازه نسبت به جان [آیت الله] خمینی، سرویسهای امنیتی و پلیس فرانسه برای حفاظت خمینی به طور محسوسی تقویت شدهاند. محافل پلیس فاش کردهاند که از روز هشتم اکتبر ۷۸ که خمینی به نوفل لوشاتو آمدهاند بارها افراد ناشناس، تلفنی ایشان را به مرگ تهدید کردهاند.
تشدید تدابیر امنیتی
دوم بهمن ۵۷ آژانس فرنس پرس خبر داد که دو گروه به نامهای جبهه حافظ سلطنت و کمیته برای دفاع از شاه مسوولیت این تهدیدها را پذیرفته اند. گارد محافظت از خمینی دو برابر شد. در یک بیانیه بینام و نشان که به دفتر خبرگزاری فرانسه دیکته شده بود تصریح شده بود که این جبهه به زودی آیتالعظمی را به خاطر جنایاتش علیه ایران مجازات خواهد کرد.
با این تهدیدها، به اصرار ماموران امنیتی فرانسه قرار شد هر وقت آیتالله خمینی میخواهند برای نماز یا هر امر دیگری به ساختمان شماره یک بروند، حداقل ده دقیقه جلوتر به ژاندارمها خبر داده شود. آنها از طریق بی سیم با نیروهایی که در دو طرف جاده مستقر بودند، تماس میگرفتند و خبر میدادند و آن ها عبور و مرور وسایل نقلیه را برای چند دقیقه قطع میکردند.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: انقلاب 57 تاریخ انقلاب آیت الله خمینی دولت فرانسه نوفل لوشاتو بیانیه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۶۹۳۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قاضی ای که طیالارض میکرد و مورد تایید امام خمینی بود
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، امروز هفتم فروردین صد و پنجاه و پنجمین سالروز تولد آیتالله سید علی قاضی طباطبایی تبریزی در سال ۱۲۴۸ است.
به گزارش ایسنا، آقا سید علی قاضی در ابتدا تحت تربیت پدر خود بود و از آن طریق به آقا محمد بیدآبادی و در نهایت با مکتب عرفانی صدرالمتالهین آشنا شد بعدها هم تحت اشراف سید احمد کربلایی واحدالعین قرار گرفت و از طریق ملا حسینقلی همدانی و ملا هادی سبزواری در بحر اندیشه ملاصدرا غوطهور شد. او اعجوبه عرفان قرن چهاردهم شمسی بود و به افکار محیالدین عربی تعلق خاطر بسیار داشت.
امام خمینی (ره) درباره علامه گفت: «قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید.»
سید علی؟سید علی پسر سید حسین قاضی در هفتم فروردین ۱۲۴۸ در شهر تبریز متولد شد. برخی تذکرهنویسان تاریخ تولد او را نهم اردیبهشت ۱۲۴۵ هم ذکر کردهاند. خاندان او از سادات طباطبایی بود.
سید حسین شاگرد آیتالله سید محمدحسن میرزای شیرازی ملقب به میرزای بزرگ در حوزه علمیه سامرا بود که با اتمام درسش به تبریز برگشت. از او آثاری چون تفسیر مختصری بر قرآن، تفسیر سوره فاتحه و تفسیر ناتمام سروه انعام باقی مانده است. سید حسین در سال ۱۲۷۵ چشم از جهان فرو بست.
جد اعلای سید علی، سید ابراهیم طباطبا نواده امام حسن مجتبی(ع) است.
پدر مادری سید علی، میرزا محسن قاضی تبریزی نام داشت که ایشان نیز از عابدان بود و با ملا هادی سبزواری هم بحث و درس .
با رسیدن سید علی به سن خواندن و نوشت، تحصیل مقدماتی و تفسیر «کشاف» را نزد پدرش آیتالله سید حسین طباطبایی آموخت و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه تبریز نزد اساتید مبرزی چون میرزا موسی تبریزی از شاگردان شیخ انصاری و سید حسین کوهکمرهای، میرزا محمدعلی قراچهداغی استاد فقه و اصول و علوم تفسیر، میرزا محمدتقی تبریزی متخلص به «نیر» شاعر و استاد ادبیات عرب و زبان فارسی رفت.
او در سال ۱۲۷۴ در ۲۶ سالگی به حوزه علمیه نجف اشرف نزد آیتالله سید محمدحسن میرزای شیرازی رفت و از طلاب مکتب نجف شد و در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد رسید.
ازدواجایشان چهار بار ازدواج کرد و حاصل این ازدواجها ۱۱ پسر و ۱۵ دختر بود.
مشهورترین فرزندان ایشان که راه پدر را در علم و تقوای در پیش گرفتند سید محمدحسن، سید مهدی، سید محمدعلی نام داشتند. البته یکی از دامادهایش به نام میرزا ابراهیم شریفی نیز در سلوک عرفانی سید علی بود.
سید محمدحسن کتاب بحر المعارف عبدالصمد همدانی را نزد پدر خواند و مجموعه ۱۰جلدی به نام صفحات من تاریخالاعلام را نوشت. جلد اول کتاب مشتمل بر اشعار پدر بود و جلد دوم این اثر ۱۰ جلدی به اسم «آیتالحق» توسط برادرش سید محمدعلی قاضینیا استاد دانشکده الهیات تهران به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۸۹ در تهران منتشر شد.
سید مهدی هم استاد آیتالله حسن حسنزاده آملی بود.
هجرت به نجفایشان در نجف در محضر اساتید به نامی چون آیتالله محمدکاظم خراسانی ملقب به آخوند خراسانی، میرزا فتحالله شریعت اصفهانی ملقب به شیخالشریعه از رهبران نهضت ضد انگلیسی عراق، میرزا حسین تهرانی، آیتالله محمدحسن مامقانی از اساتید برجسته علم رجال، درایه، تراجم و نسب، آیتالله سید محمدکاظم یزدی صاحب کتاب «عروهالوثقی»، آیتالله فاضل شربیانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی فقه، اصول، حدیث، تفسیر و دیگر علوم دینی و عقلی را آموخت.
میرزا حسین خلیلی تهرانی استاد اخلاق سید علی قاضی طباطبایی بود.
علامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی در خاطرهای از قدرت حافظه سید علی قاضی، گفت «مرحوم قاضی در لغت عرب بینظیر بود. گویند ۴۰ هزار لغت از حفظ داشت و شعر عربی را چنان میسرود که اعراب تشخیص نمیدادند سراینده این شعر عجمی است.
روزی در بین مذاکرات مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالله مامَقانی رَحمةُاللهِعلیه به ایشان میگوید: «من آنقدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخصی غیر عرب، شعری عربی بسراید من میفهمم که سراینده عجم است؛ گرچه آن شعر در اعلی درجه از فصاحت و بلاغت باشد.»
مرحوم قاضی یکی از قصائد عربی را که سرایندهاش عرب بود شروع بخواندن میکند و در بین آن قصیده از خود چند شعر بالبَداهَه اضافه میکند و سپس به ایشان میگوید: «کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشخیص دهند.»
مرحوم قاضی در تفسیر قرآن کریم و معانی آن یَد طولائی داشت. مرحوم استاد ما علامه طباطبائی میفرمودند: «این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی بما تعلیم دادند و ما در تفسیر از مسیر و ممشای ایشان پیروی میکنیم و در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که «فِقهُالحدیث» گویند از ایشان آموختهایم.»
سلوک عرفانیآغاز سلوک سید علی قاضی طباطبایی توسط آیتالله عباس قوچانی و به دست خط مکتوب علامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی این چنین بود.
علامه طهرانی نوشت: «داستان اساتید عرفانی مرحوم قاضی از قرار نقل خودشان بدین طریق بود که استاد اول ایشان، پدرشان آقا سید حسین قاضی و او شاگرد امامقلی نخجوانی و او شاگرد آقا سید قریش قزوینی بودند.
آقا سید حسین قاضی در سامراء تحصیلاتش را نزد میرزای بزرگ ﻓﺮا گرفت و چون فارغالتحصیل شد و دارای مقامات علمی و فقهی شد، با اجازه مرحوم میرزا به تبریز مراجعت نمود و در تبریز به امور عرفانیه و راه خدا و سیر و سلوک و معرفت از مرحوم امامقلی دستور گرفت، بنابراین مرحوم آقا سید حسین قاضی جامع کمالات علمی و فقهی و عرفانی بود.
روزها به دکان مرحوم امامقلی میرفت و ساعتی مینشست و کسب فیض مینمود.
امامقلی مردی بلند قامت بود و پیوسته حتی در موقع کار و خرید و فروش ساکت بود و در عین وقار و سکوت مشتریان را راه میانداخت و به حوائجشان رسیدگی میکرد.
مرحوم میرزا علی قاضی تا سال ۱۲۷۴ که به نجف اشرف مشرف شدند تحت تربیت علمی و فقهی و عرفانی ﭘﺪر ﺑﺰرﮔﻮارشان ﺑﻮد و ﻓﺘﺢ ﺑﺎب عرفانی و ﻛﺸﻒ اﻣﻮر غیبیه ﺑﻪ أﻣﺮ و ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺮ ﭘﺪرش ﺑﻮد، اما ﭼﻮن ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﻣﺸﺮف ﺷﺪ، ﭘﺲ از یک ﺳﺎل ﭘﺪرش رﺣﻠﺖ کرد و او را در وادیالسلام نجف دفن کردند.»
آیتالله العظمی قاضی قبل از ورود به نجف اشرف به وادی سیر و سلوک گام نهاده بودند و این سخن که گاه مطرح میشود که ایشان تا ۴۰ سالگی اهل این راه نبودند قابل پذیرش نیست.
ولی چون مرحوم آیتالله العظمی قاضی به نجف اشرف آمدند، در تحت تربیت مرحوم آیتالحق آقای سید أحمد کربلائی طهرانی قرار گرفتند و با مراقبت ایشان طی طریق نمودند.
ایشان سالیان زیادی نیز ملازم و هم صحبت مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری بودند، البته نه به عنوان شاگرد بلکه به عنوان ملازم و برای بهره بردن از حالات روحی و تماشای احوال و واردات ایشان و البته در مسلک عرفانیه بین این دو بزرگوار تباینی بعید وجود داشت.
اما اینکه برخی آیتالله العظمی سید علی قاضی را شاگرد سلوکی حاج شیخ محمد بهاری دانستند سخنی بعید و بدون سند است و علامه حسینی طهرانی بر خطا بودن آن تصریح کردهاند.
طیالارض قاضیعلامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی در شرح قدرت طیالارض آیتالله قاضی تعریف کرد: «حجتالاسلام آقای حاج سید محمدرضا خلخالی از علمای نجف اشرف نقل کرد: «کاسبی از کسبه بازار ساعت نجف که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند.
آن مرد چون به نجف آمد به رفقای خود گفت: «گذرنامه من دچار اشکال بود و در شهربانی درست نمیشد و من برای مراجعت به آقای قاضی متوسل شدم و گذرنامه را به ایشان دادم و ایشان گفتند: «فردا برو شهربانی و گذرنامهات را بگیر.» من فردای آن روز به شهربانی مراجعه کردم، شهربانی گذرنامه مرا اصلاح کرده و حاضر نموده بود، گرفتم و به نجف برگشتم.
دوستان آن مرد گفتند: «آقای قاضی در نجف بودند و مسافرت نکردهاند.»
آن مرد نزد مرحوم قاضی آمد و داستان خود را مفصلا برای آقای قاضی گفت و مرحوم قاضی انکار کرده و گفت: «همه مردم نجف میدانند که من مسافرت نکردهام.»
آن مرد نزد فضلای آن عصرِ نجف اشرف چون آقای حاج شیخ محمدتقی آملی و آقای حاج شیخ علیمحمد بروجردی و آقای حاج سید علی خلخالی و نظائرهم آمد و داستان را گفت. آنان به نزد مرحوم قاضی آمده و قضیه را بازگو کردند و مرحوم قاضی انکار کرد. و آنها با اصرار و ابرام بسیار مرحوم قاضی را وادار کردند که برای آنها یک جلسه اخلاقی ترتیب داده و درس اخلاق برای آنها بگوید.
در آن زمان، مرحوم قاضی بسیار گمنام بود و از حالات او احدی خبر نداشت و بالاخره قول داد برای آنها یک جلسه درس اخلاق معین کند و جلسه ترتیب داده شد و در ردیف اول، همین افراد به اضافه آقای حاج سید حسن مسقطی و غیرهم در آن شرکت داشتند.
و بعدا در ردیف دوم در زمان بعد، سری دوم حضرت علامه طباطبایی و آقا حاج سید احمد کشمیری و آقا میرزا ابراهیم سیستانی و اخوی علامه آقای الهی و غیرهم شرکت میکردند.
و در ردیف سوم در زمان بعد، سری سوم حضرت آقای حاج شیخ عباس قوچانی و آقای حاج شیخ محمدتقی بهجت فومنی رشتی و غیرهم از فضلای نجف اشرف در آن حضور و شرکت داشتند.
شاگردانآیتالله العظمی قاضی شاگردان معروف و برجستهای در عرفان و معنویت داشتند که هر کدام جزو مراجع عظام مبرز حوزههای علمیه قم و نجف بودند.
نام برخی از آنان به این شرح است: آیات عظام سید هاشم موسوی حداد، سید حسن مسقطی، شیخ عباس قوچانی، محمدتقی آملی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، سید محمدحسن الهی طباطبایی برادر علامه طباطبایی، محمدتقی بهجت، سید یوسف حکیم، سید محمد حسینی همدانی، سید عبدالحسین دستغیب شیرازی، حسینعلی نجابت شیرازی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید ابوالقاسم خوئی، سید محمدهادی میلانی، محمدرضا مظفر، سید عبدالاعلی سبزواری، میرزا علی غروی علیاری، حاج ابوالفضل خوانساری، عبدالحسین حجت انصاری، محمدابراهیم شریفی زابلی، علیاکبر مرندی و آیتالله سید عبدالکریم کشمیری.
آثاراز آیتالله سید علی قاضی طباطبایی تبریزی آثاری چون تفسیر قرآن کریم از آغاز تا آیه ۹۱ سوره انعام، اشعار متعدد از جمله چکامه غدیریه، نامههایی که به شاگردان و دوستانش نوشتند و حواشی بر کتاب ارشاد مفید و تعلیقات بر مثنوی و فتوحات مکیه باقی مانده است.
ایشان به برخی شاگردان برگزیده خود فتوحات تدریس میفرمودند و به بعضی از شاگردان نظیر مرحوم قوچانی توصیه کردند کتاب شرح منظومه را تدریس نمایند.
کرامتهاآیتالله سید علی آقا قاضی طباطبایی در عرفان از طریق و روش ملا حسینقلی همدانی پیروی کرد و رسیدن سالک به مقام توحید را بدون پذیرفتن ولایت ائمه اطهار و حضرت زهرا(س) امکانپذیر نمیدانست. در طریقت عرفانی ایشان خواندن نماز اول وقت با خضوع و خشوع، توسل به امام حسین(ع)، انتخاب استاد، انجام مستحبات و رفتن به زیارت قبور جایگاه مهمی داشت.
رساله سیر و سلوک بحرالعلوم را بهترین کتاب عرفانی میدانست و روش احراق را به نیل به مقامات الهی توصیه میکرد.
آیتالله محمدمحسن تهرانی ملقب به آقابزرگ که سالها با سید علی قاضی دوستی و مراوده داشت او را با صفاتی چون استقامت، کرامت و شرافت ستوده است. سید علی قاضی استقامت در طلب خداوند را عامل درک اسم اعظم و لایق اسرار ربوبی شدن میدانست. ایشان در عین فقر و سادهزیستی، با ریاضتهای سخت و غیر شرعی مخالف بود و اعتقاد داشت که سالک باید به جسمش هم رسیدگی کند، زیرا جسم مَرکب روح است ازاینرو به وضع ظاهری خود اهمیت میداد و معمولا عطر میزد و لباس سفید و تمیز میپوشید و به حسنخلق و نیکوکاری سفارش میکرد.
از آیتالله قاضی کراماتی همچون طیالارض، میراندن مار با استفاده از نام اَلمُمیت خداوند، زنده شدن مرده به دعای وی، خبر دادن از احوال و افکار و حالات و افعال اشخاص، خبر دادن از آینده از جمله خبر از مرجعیت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، پیشبینی زمان درگذشت خود و ساطع شدن نور از وی در حال نماز نقل شده است.
وصیتنامه
آیتالله سید علی قاضی طباطبایی یکسال قبل از رحلت در ۷۶ سالگی وصیتنامهای به این شرح نوشت: «و بعد، وصیت از جمله سنن لازمه است و بنده عاصی علی بن حسین الطباطبایی چندین مرتبه وصیتنامه نوشتهام و اینکه در این تاریخ که روز چهارشنبه دوازدهم ماه صفر سنه ۱۳۶۵ است و این وصیتنامه دو فصل است: یک فصل در امور دنیا، فصل دیگر در امور آخرت است.
مقدم دارم ذکر دنیا را چنان که حق - تبارک و تعالی - در خلقت و ذکر آخرت مقدم داشته است.
دیگر آنکه از جمله قروض ۵۰ تومان است که مالالوصیة علیین رتبت حاج سید قریش قزوینی است و بعد از ایشان به حاجی امامقلی رسیده است و از حاجی قلی به والد حقیر رسیده است - رضوان الله علیهم اجمعین.
این وجه باید در دست کسی که اهلیت آن را داشته باشد برسد که در دهه محرم از فایده شرعیه آن عزاداری بکند، چیزی از آن به روضهخوان برسد به چای و قهوه و امثال این صرف نشود انشاءاللهتعالی.
و اگر شخص دیگری را معرفی کردم در حاشیه همین وصیتنامه مینویسم و بعد از این اگر تغییر و تبدیل به نظر رسید در ذیل ورقه نوشته میشود.
و فصل دوم در امور آخرت و عمده آنها توحید است. خدای تعالی میفرماید: «انالله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء» (نساء ۴۸) همانا خداوند شرک به خود را نمیبخشد و جز آن را برای هر که بخواهد میبخشد و این مطلب حقیقتش به سهولت به دست نمیآید و از اولادهای بنده کسی تا حال مستعد تعلیم آن ندیدهام و از رفقا هنوز وصی آخرتی معین نکرده است که شما را به پیروی او امر کنم.
اما وصیتهای دیگر، عمده آنها نماز است. نماز را بازاری نکنید، اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیحه صدیقه کبری سلامالله علیها و آیتالکرسی در تعقیب نماز ترک نشود. واجبات است و در مستحبات تعزیهداری و زیارت حضرت سیدالشهداء مسامحه ننمایید و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما به جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمیشود و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود.
دیگر آنکه اگرچه این حرفها آهن سرد کوبیدن است ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر بر و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. اینها را که عرض کردم و امثال اینها را مواظبت نمایید. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید.
تا توانی دلی به دست آور/ دل شکستن هنر نمی باشد
درگذشتسالک اِلَله آیتالله سید علی قاضی طباطبایی در هفتم بهمن ۱۳۲۵ بر اثر بیماری استسقا که موجب عطش فراوان به دلیل بیماریهایی چون دیابت یا مشکلات صفراوی و کلیوی ایجاد میشود، درگذشت. سید جمالالدین گلپایگانی بر او نماز خواند و در وادی السلام نجف نزدیک مقام امام زمان(عج) در کنار پدرش به خاک سپرده شد
خاطره مرگسید عبدالحسین قاضی نوه آیتالله قاضی نحوه و زمان رحلت این عالم وارسته و سالک اِلَله را این طور شرح کرد: «ایشان مدتی بیمار بودند. یک شب به پدرم که در آن زمان ۲۰ ساله بودند میگویند که امشب نخواب و بیدار باش.
پدرم هم متوجه نمیشود که جریان چیست. ایشان نقل میکند که ساعتی از نیمه شب آقای قاضی او را صدا میزنند و رو به قبله دراز میکشند و میگویند من در حال مرگ هستم و به او سفارش میکنند که همسر و بچههای دیگرشان را بیدار نکند و تا صبح بالای سرشان بنشیند و قرآن بخواند.
پدرم میگوید علیرغم این که اگر کسی بداند که پدرش در حال مرگ است و هیچ نگوید، سخت است، اما من این موضوع را با کمال آرامش پذیرفتم و به کسی هیچ نگفتم و پیش او نشستم. آقای قاضی به من فرمودند که دارم راحت میشوم و این راحتی از طرف پاهایم شروع شده و به طرف بالا میآید.
سپس فرمودند فقط قلبم درد میکند بعد فرمودند که رویم را بپوشان، من هم روی صورتشان را پوشاندم و ایشان از دنیا رفتند. من بدون هیچ دغدغه و اضطراب تا صبح پیش ایشان نشستم و قرآن خواندم تا آن که هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسیدند که جریان چیست و من هم گفتم که پدر فوت شده است و فریاد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است و از مرگ پدرم بسیار متأثر شدم.»
آیتالله قاضی طباطبایی توسط شخصی به نام آقا یحیی که اصلا در طول عمر ایشان را ندیده بود و نمیشناخت، کفن و دفن. آقا یحیی چگونگی مامور شدن به انجام این کار را به دیدن امام حسین (ع) در خواب و امر شدن به این کار تعریف کرد.
سخن بزرگانامام خمینی (ره) درباره علامه قاضی فرمودند: «قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید.»
علامه طباطبایی درباره ایشان گفت: «ما هر چه داریم، از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفتهایم.»
علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی نیز دربارهاش نوشت: «استاد ما نسبت به استاد خود مرحوم قاضی علاقه و شیفتگی فراوانی داشت و حقا در مقابل او خود را کوچک میدید؛ و در چهره مرحوم قاضی یک دنیا عظمت و ابهت و اسرار و توحید و ملکات و مقامات میجست.»
آیتالله سید هادی خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل کرد: «کتابهای معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم.»
دکتر سید مرتضی مطهری هم به نقل از علامه طباطبایی گفت: «زمانی که ما اسفار اربعه میخواندیم، در تلقی درس کوشش فراوانی داشتیم و در موقع تقریر مباحث نیز زحمت بسیاری میکشیدیم. به سبب وجود این تلاشها به تدریج این توهم پدید آمد که اگر آخوند (ملاصدرا) زنده شود و بخواهد مطالب خود را به این ترتیبی که من تقریر میکنم، بنویسد، یقینا نخواهد توانست.
این توهم به قوت خود باقی بود تا این که مقدمات تشرفمان به محضر سید علی آقا قاضی طباطبایی فراهم آمد و توفیق بهره بردن و استفاده از محضر ایشان را یافتیم.
ایشان با اینکه تخصص اصلیش عرفان بود و در فلسفه به اندازه عرفان تخصص نداشت، وقتی که بحث از وجود و ماهیت و اصالت وجود و اعتباریات ماهیت به میان میآمد، مطالب و دقایقی ارائه میکرد که تا آن زمان آنها را از کسی نشنیده بودیم. آن زمان بود که فهمیدم از اسفار یک حرف را هم نفهمیدهام.»
منابع:
معلم حبیب آبادی، ج۵، ۱۴۷۴
معلم حبیب آبادی، ج۳، ص۱۰۳۰
آقا بزرگ طهرانی، ج۱، قسم۲، ص۵۲۹
حسینی طهرانی، ۱۴۲۳ب، ص۳۲-۳۴، یادنامه عارف کبیر، ص۶
آشتیانی – سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
211
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1888237